برگی از باران ( شماره 21)
برگی از باران
شماره 21
بولتن «برگی از باران» برای سرگرمی شما ایجاد شده اما تلاش میکنیم این سرگرمی بیثمر نباشد و هر هفته با خواندن و شنیدن مطالب آن، نکتهای هرچند کوچک بیاموزید. در این بولتن، مطالب مختلفی در حوزههای مختلف از جمله، سینما، ادبیات، ورزش، توسعه فردی، گردشگری، آموزش زبان انگلیسی، معرفی عجایب جهان و... گنجانده شده است تا تلاش حداکثریمان برای پوشش تمام سلایق و علاقمندیها معنا پیدا کند. اگر دستی در نوشتن دارید و مایل به همکاری با بولتن برگ و باران هستید، میتوانید مطالب خود را در موضوعات مختلف به ایمیل PR@Baraninsurance.com ارسال کنید تا با نام خودتان منتشر شود و تمام بیمهگذاران بیمه باران آن را مطالعه کنند.
*معرفی سریال
دز
دِز (Des) مینی سریالی سه قسمتی، ساخته کشور انگلستان است. این مینی سریال بر اساس داستان واقعی دستگیری قاتل زنجیرهای اسکاتلندی یعنی دنیس نیلسون ساخته شده است. این مینی سریال در سه روز به صورت پشت سر هم از تاریخ 24 تا 26 شهریور 1399 از شبکه رایگان ITV پخش گردید.دِز نهمین سریال ساخته شده توسط شبکه ITV است که با استقبال عمومی همراه شد. آقای لوئیس آرنولد با کمک ستارگانی چون دیوید تننت، دنیل می و جیسون وانکینز این مینی سریال را کارگردانی کرده است.
این مینی سریال با تمرکز بر روی یکی از بدنامترین پروندههای جنایی تاریخ انگلستان ساخته شده است. قاتل زنجیرهایی که با خونسردی عجیبی به قتل 15 انسان بیگناه اعتراف میکند. آقای نیلسون که با نام دِز شناخته میشود طعمههای خود را که همه مردان جوانی هستند پیدا کرده و با کمال آرامش به قتل میرساند و پس از دستگیری نهایت همکاری را با نیروهای پلیس دارد اما ناگهان همه چیز عوض میشود….
*معرفی کتاب
شجاعت
کتاب شجاعت: غلبه بر ترس و به دست آوردن اعتماد به نفس به قلم دبى فورد، دربردارندهی موثرترین و عمیقترین راهکارهایی است که به افزایش اعتماد به نفس و تقویت آن در شما کمک میکند.
شما روزانه، با صدها انتخاب رو به رو مىشوید، انتخابهایى که یا برای شما اعتماد به نفس، قدرت و ارزش به همراه خواهند داشت، و یا چیزهایى که بیش از همه دوستشان دارید را از شما مىگیرند. ترسهاى فلج کننده، اعتماد به نفس سرکوب شده و شجاعت به فعل درنیامده، موانعى هستند که شما را از انتخابهاى قدرتمند باز مىدارند؛ انتخابهایى که با بالاترین منافع و ژرفترین علائق شما همصدا باشند. در بسیارى از شما، احساس عدم شایستگى، اغلب تصمیمات شما در خصوص مسائل مالى، خانواده، جسم، وزن یا تصویر درونىتان را تحتتأثیر قرار مىدهد.
زمانی که اعتماد به نفس نداشته باشید، حس مىکنید شایستگى و لیاقت داشتن آنچه مىخواهید، گفتن حقیقت، یا ایجاد آن تغییر اساسی را که بنیان آینده شما را متحول مىسازد، ندارید. وقتى احساس ضعف، بیچارگى و ناتوانى مىکنید، قادر نیستید افکار برخاسته از شکست، منفى بودن و ترس را که سد راه زندگى دلخواهتان هستند، از خود دور کنید. وقتى قدرت خود را نادیده مىگیرید و آنچه قادر به انجامش هستید را انکار مىکنید، تسلیم عادات، ترسها، وسوسههاى ناگهانى و ناسالم خود و الگوى گذشته مىشوید. طورى عمل مىکنید گویى در واقع ضعف و ناامنى خود را باور دارید.
براى اینکه اعتماد به نفس داشته باشید، با تمام قواى خود زندگى کنید و در مورد خودتان احساس خوبى داشته باشید، چه باید بکنید؟ باید اعتماد به نفس خود را بازسازى کنید؛ و این کار را با بهبود بخشیدن عزت نفستان آغاز کنید. باید یاد بگیرید هر آنچه هستید؛ اعم از گذشتهتان، اشتباهاتتان، ضعفهاىتان و... را دوست بدارید.
دبى فورد (Debbie Ford) در کتاب شجاعت (Courage: overcoming fear and igniting self-confidence) بررسی میکند که چرا زنان، از سرشت تهاجمى خود دور شدهاند. اکنون مدتهاست که بخش بنیادینى از وجودشان را انکار کردهاند. آنها به جاى قدرت، ضعف را برگزیدهاند. به جاى خودشان، دیگران را برگزیدهاند. چرا؟ دبى فورد معتقد است زیرا زنان به این باور رسیدهاند که طبیعت تهاجمىشان اشتباه، غیر قابلقبول، غیر موجه و ناخواسته است.
اغلب زنان، جنگجوى درونى واقعى خود را در ازاى تأیید و تحسین، مقام و منصب یا تصورى از امنیت، از دست دادهاند. و آن دسته از زنانى که شاید احساس مىکنند به جنگجوى درون خود دسترسى دارند، احتمالاً در اشتباهاند، زیرا اغلب اوقات این احساسى برآمده از ترس است تا عشق، برخاسته از حس سلطهجویى و نفوذ کردن است تا همدردى و تفاهم.
جنگجویى که خاستگاه آن «من» و غرور باشد، از روى ضعف و برترىطلبى مىجنگد؛ او به دنبال قدرت خود است، ساختار آن به گونهاى است که از یک تصویر درونى شکسته شده محافظت مىکند؛ او جنگجویى نیست که در راه قدرت والاتر از عشق مبارزه کند. جنگجویى شجاع، جنگجویى است معنوى و آماده است تا براى تمام تجلیات الهى بجنگد.
کشف جنگجوى درون، موجودیت کنونىتان را تغییر خواهد داد و قدرت و توانى خواهید یافت تا در هر روز از هفته در هر مبارزهاى شرکت کنید. حتى مىتوانید در هر روز از زندگى، بهجاى اینکه بخواهید احساس عدم امنیت خود را به طرزى زیرکانه پشت کت و شلوار یا پلیورهاى رسمى مستتر سازید، خود را به لباس پرزرق و برق اعتماد به نفس و تاج درخشان شجاعت که به معناى واقعى سزاوارش هستید، مزین نمایید.
در بخشی از کتاب شجاعت میخوانیم:
در کودکى، احتمالاً دوست داشتید چیزهاى جدید را امتحان کنید، از میلهها آویزان مىشدید، اشیاى ناشناخته جمع مىکردید، از درختان بالا مىرفتید، ساعتها به تماشاى حشرات مىنشستید یا اینکه بىاختیار آواز مىخواندید و مىرقصیدید.
بعد چیزى اتفاق افتاد. اغلب ما با شور و احساس به راه افتادهایم، سوار بر اسب مشهورمان شدهایم، و بعد تحتتأثیر حرفهاى دیگران، به خودمان اجازه دادهایم به فضاى کوچک خویشتن بشرى ترسوىمان بازگردیم. احتمالاً در واکنش به این رویداد، خود را به فردى قربانى، وابسته و یا کسى که تمام هم و غمش جلب رضایت مردم است، بدل شدیم. البته برخى از ما طغیان کردهایم، اما به قیمت چشمپوشى از قدرت زنانه بىهمتایمان و وام گرفتن از رفتارهاى مردانه. در این میان، قدرتى که از آگاهى شهودى و هوش عاطفىمان سرچشمه مىگیرد، به کلى نیست و نابود شده است.
اما این اتفاق مىافتد، همه ما درباره زندگىمان داستانى سر هم مىکنیم که شاخصه آنها رویدادهایى است که نمىدانستیم چگونه آنها را درک کنیم. متأسفانه، بسیارى از اتفاقاتى که در داستان ما از نظر پنهان شدهاند، تجاربى دردناک هستند. تعابیر ما از این وقایع و تجربیات، الگوهایى را پدید آوردهاند که باورها، افکار، احساسات و بهخصوص ترسهاىمان را ساخته و پرداختهاند.
گرچه این الگوها در گذشته شکل گرفتهاند، اما سر جاى خود باقى نماندهاند. ما به طور ناخودآگاه این الگوها را به زمان حال منتقل کردهایم و محدودههایى خودخواسته را خلق مىکنیم و ناآگاهانه تصمیماتى مىگیریم که ادامه زندگىمان را تحتتأثیر قرار مىدهد. انتخابهاى ما آثارى فراگیر دارند و اغلب، احساساتى همچون ضعف، شرم و بزدلى را در ما به جاى مىگذارند.
*چند دقیقه با باران
بیمه باران به دنبال افزایش شفافیت و جلب حداکثری رضایت بیمهگذاران، فواصل اعلام سود خود را از سه ماه به یک ماه کاهش داد. بر همین اساس، بیمهگذاران محترم میتوانند با ورود به پنل کاربری خود از وضعیت سود مشارکت ماهانه علیالحساب مطلع شوند.
*توسعه فردی
5 ترفند برای ترغیب افراد به شنیدن حرفمان
همه دوست دارند که حرفهایشان شنیده شود، دیده شوند و توجه دیگران را به خود جلب کنند. گاهی اوقات در محل کار، منزل یا موقعیتهای دیگر این اتفاق نمیافتد. انگار دیگران بهاندازه کافی حرفهایمان را نمیشنوند و به ما اعتنا نمیکنند؛ خیلی حس بدی است. البته این رابطه دوطرفه است، یعنی شما هم باید طوری رفتار کنید که مخاطبانتان به حرفهایتان گوش بدهند و بعد با دیدن علاقه آنها به شنیدن، پرشورتر به حرفزدن ادامه دهید. مسئله این است که چطور میتوان شنوندگان را به توجه و گوشدادن ترغیب کرد؟ در این مقاله برایتان توصیههایی داریم.
۱. شنونده خوبی باشید
بیشتر آدمها به قصد شنیدن حرفهای دیگران به آنها گوش نمیدهند و فقط دنبال این هستند که زودتر جواب حرف طرف مقابل را بدهند. شما اینطور نباشید و دقیق گوش کنید. کسی که شنونده خوبی است، علاقه دیگران به شنیدن حرفهای خود را هم جلب میکند. برای تبدیلشدن به شنوندهای خوب به توصیههای زیر دقت کنید:
- از قضاوت دیگران بپرهیزید؛
- بکوشید دیگران را درک کنید تا آنها هم شما را درک کنند؛
- با تمرکز و توجه کامل به حرفهای طرف مقابل گوش کنید؛
- میان حرف دیگران نپرید و فقط در صورت ضرورت حرفشان را قطع کنید.
۲. مدام درباره خودتان حرف نزنید
زیادی درباره خودتان صحبت نکنید. معمولا دیگران چندان مایل نیستند که درباره شما بشنوند، پس سعی کنید همیشه اطلاعاتی بدهید که دقیق و مختصر باشند. این مسئله در محیطهای کاری و حرفهای مهمتر هم هست. در این زمینه پیشنهادهایی داریم:
- حاشیه نروید و اصل کلام را بگویید. اگر در محل کار صحبت میکنید، از بخشهای مهم ایده و راهکارتان حرف بزنید و تمام.
- صحبتها و پاسخهایتان نباید بیشتر از یک جمله باشند. پاسخهایی کوتاه بدهید و از پیچیدهکردن جملات خودداری کنید.
- حرفهایتان را واضح بگویید و جمعبندی داشته باشید. نگذارید مخاطب برای تحلیل منظورتان به دردسر بیفتد.
۳. از زبان بدن استفاده کنید
ارتباط فراتر از کلماتی است که بر زبانتان جاری میشود. برای برقرارکردن ارتباط سازنده باید از زبان بدن هم کمک بگیرید. حالتهای چهره و بدنتان پیامهایی دارند که مکمل کلمات میشوند. اگر دوست دارید دیگران را به شنیدن حرفهایتان ترغیب کنید، باید به زبان بدنتان هم توجه داشته باشید، مثلا:
- لحنی استوار و محکم داشته باشید؛
- از تکرارکردن حرفهایتان بپرهیزید؛
- ارتباط چشمی با دیگران را فراموش نکنید؛
- صاف و بااعتمادبهنفس بایستید؛
- سرتان را بالا بگیرید و حالت خمیده و خجول نداشته باشید.
به زبان بدن مخاطب هم دقت کنید:
مخاطبی که دستبهسینه مینشیند بهاحتمال زیاد حالت دفاعی گرفته یا با شما همدل و همراه نشده است.
نگاهنکردن مخاطب به شما هم نشان میدهد که یا حرفهایتان برایش جالب نیست یا به شما گوش نمیدهد.
چرخاندن سر و بازیگوشی مخاطب در طول صحبتهایتان هم نشانه چندان خوبی نیست و بیعلاقگی او به شما را نشان میدهد.
۴. ارتباطات و دوستان بیشتری پیدا کنید
آدمها بیشتر به حرف کسانی گوش میکنند که اعتماد و احترامشان را جلب کردهاند. سعی کنید با آدمهای بیشتری در ارتباط باشید و دوستیهای بیشتری شکل بدهید.
وسیعبودن دایره ارتباطات باعث میشود آدمهایی را در زندگیتان داشته باشید که بهدلیل حس آشنایی و دوستی بیشتر به حرفتان گوش میدهند. وقتی مخاطب را بهتر میشناسید و از اشتراکهایتان مطلع هستید، ترغیبکردن او به گوشدادن به حرفهایتان هم سادهتر میشود.
۵. مخاطبان خود را بشناسید
در بخش قبلی گفتیم که بهتر است که دوستان و آشنایان زیادی داشته باشید. در این صورت، حلقه ارتباطیتان از آدمهایی تشکیل میشود که شما را میشناسند و بیشتر به شما توجه میکنند. باید قبول کرد که در بسیاری از موقعیتها هم آدمهایی جدید را ملاقات میکنیم و باید آنها را هم ترغیب به شنیدن کنیم. در چنین شرایطی چه باید کرد؟ سعی کنید که مخاطب خود را بشناسید. اگر متوجه شوید که مخاطبان جدیدتان بیشتر به چه چیزهایی علاقه دارند، توجهشان را بهتر به خود جلب خواهید کرد مثلا:
اگر درباره مشکل یا مسئلهای حرف میزنید، ببینید مخاطبتان هم قبلا چنین تجربهای داشته است یا خیر و دنبال اشتراکهایتان بگردید.
با درنظرگرفتن روحیه و شخصیت طرف مقابل حرف بزنید تا درک بهتری از شما پیدا کند و با شما همراه شود.
کلیدواژه ها: